همونطور که میدونید زنبور ها نمیتونند عسل بفروشند ولی زنبور عسل میتونه عسل درست کنه .
توی کار واقعی بهتره هرکس جای خودش رو بشناسه و جایی کار بکنه که بهتر از پسش بر میاد و کسی برای اون حوزه نیست .
چیدن مهره‌ها یک عمل کاملا استراتژیک هست اجازه بدید چند سناریو موجود رو بررسی کنیم .


۱ - آیا بهتره هرکس توی کار بره سراغ قسمتی که بیشتر بهش علاقه داره ؟


در این سناریو اگر قسمتی توی کار باشه که ما توانایی انجامش رو داریم ولی بهش علاقه ای نداریم اگر اون کار رو نپذیریم و به ناچار عضوی از تیم بره پاش که تجربه نداره قطعا کار به مشکل میخوره وقتی یک قسمت توی کار باشه که بهش علاقه داریم ولی اصلا استعداد و تجربه‌ای توش نداریم اگر بریم پاش ممکنه توش موفق نشیم یا توی زمان مشخص موفق به انجامش نشیم و کار با مشکل مواجه بشه .

 

۲ - آیا بهتره هرکس کاری رو انجام بده که بهش سپرده میشه ؟


بعضی وقتا کاری بهمون سپرده میشه که نه تحربشو داریم نه مطالعه در موردش داشتیم نه علاقه داریم اینجا اگر قبول کنیم ممکنه کل پروژه رو به خطر بندازیم یا وقتی مشغول یک قسمت هستیم و زمانمون رو هم تنظیم کردیم که توی زمان مشخص کار رو به سر انجام برسونیم ولی یه کار جدید پیش میاد و به ما سپرده میشه شاید این که ما کار رو بپذیریم و از کیفیت کار کم کنیم یا نرسیم کارها رو توی زمان مشخص شده به انجام برسونیم کل پروژه رو به خطر بندازیم در صورتی که اگر نپذیریمش میتونه اوت سورس بشه و با هزینه خیلی کم کسی دیگه کار رو انجام بده . اجازه بدید با یک خاطره این مسئله رو براتون جا بندازم .
من توی گلخونه بابام کار میکردم یک تعدادی گل رز بود که به شدت علف هرز داشتند و باید تمیز میشدند یکی از کارگرهای افغانی عموم (افغانی گفتن به خاطر نژاد پرستی نیست در ادامه متوجه میشید ) داشت رد میشد بابام بهش گفت اینها رو چقدر میگیری تمیز کنی ؟
گفت ۵ هزار تومن ( اون زمان حقوق یک کارگر روزی تقریبا ۳۰ هزار تومن بود ) بابام گفت بدم تمیز کنه ؟ من گفتم نه بابا خودم تمیز میکنم چکاریه ؟
خلاصه من یک روز و نیم درگیر تمیز کردن اونها بودم ( اون زمان ۱۳ سال توی باغ تجربه کار داشتم و تنبلی هم نکردم ) من همیشه چون دستم به خاک حساسیت داشت دستکش دستم میکردم اخر اون یکروز و نیم یک جفت دستکش ۲۵۰۰ تومنیم هم خراب شده بود 😂😅
اونجا هم زمان رو هدر دادم هم هزینه دستکش رو و هم خودم رو خسته کردم فقط برای این که یک کاری رو پذیرفتم که نباید میپذیرفتم برام شد یک درس زندگی امیدوارم برای شما هم بشه

 

۳- آیا بهتره هرکس کاری رو انجام بده که بهتر از بقیه تیم میتونه انجام بده ؟


اگر توی کار یک قسمت باشه که ما توش بهترینیم و یک نفر دیگه نصف ما توی اون کار خوبه ولی همون نصف ما هم کیفیت قابل قبول میشه خب در نگاه اول شاید بهتر باشه ما اون کار رو بپذیریم ولی فرض کنید یک قسنت از کار هست که ما توان انجامش رو در حد قابل قبولی داریم ولی اون نفر توانش برای انجام کار دوم در حد قابل قبولی نیست . اینجا بهتره کاری که توش دو برابر اون خوب هستیم رو بسپریم به اون که کیفیت قابل قبول بهمون تحویل بده و اون یکی کار رو که ما میتونیم در حد قابل قبول انجام بدیم بگیریم دست تا کل پروژه به درستی پیش بره .

 

۴- آیا بهتره بریم سراغ کارهایی که زمین مونده و متقاضی برای انجام کم داره ؟


نمیشه صرفا برای این که کاری روی زمین مونده اون رو بپذیریم چون باز همون جریان علف کشی من میشه 😁 یعنی اون کار رو نمیکردم سنگین تر بودم .

 

۵ - با توجه به شرایط مختلف باید رفتارهای متفاوتی داشته باشیم ؟


وقتی چند تا کار داریم و برای هر کاری یک نفر وجود داره که به بهترین نحو میتونه کار رو انجام بده خب مشخصه کاری رو باید انجام بدیم که براش بهترین هستیم .
در کل میشه گفت باید با توجه به شرایط موجود انتخاب کنیم که چه کاری رو باید انجام بدیم ولی خیلی وقتا این سخته مخصوصا اگر توی پروژه درگیر باشیم معمولا انقدر به قضیه نزدیک هستیم که دید درستی بهش نداریم و در خیلی موارد نمیتونیم توانایی همه افراد رو درست ببینیم که تصمیم بگیریم چه کسی بهتره چه کاری بکنه پس اینجا نیاز به یک نفر داریم که بیرون از قضیه باشه ولی به کار و روند کاری همه تسلط داشته باشه و بتونه درست کار کردن یا نکردن اعضا رو قبل این که خیلی دیر بشه تشخیص بده .
و اما این فقط برای توسعه بود خیلی وقتا یک محصول به خوبی توسعه داده میشه ولی به دلیلی عرضه بد محصول شکست میخوره در واقع تیم توسعه دهنده با توجه به ذهنیت خودشون و بدون نیاز سنجی و گرفتن بازخورد از بازار هدف یک محصول رو تا انتها تولید میکنه و در انتها متوجه میشه که اصلا بازاری براش وجود نداره این هم به دلیل نپذیرفتن درست جایگاه هست و میشه همون عنوان بالا یعنی زنبور نمیتونه عسل بفروشه ولی زنبور عسل میتونه عسل تولید کنه . اینیم که تاکید کردم زنبود عسل میتونه عسل تولید کنه برای این هست که این اواخر زیاد شدند زنبور های سیاه و سفید یا خاکی یا زنبور سرخه ولی همه علاقه شدیدی دارند که خودشون رو جای زنبور عسل جا بزنند و یک عده کارفرما هم هستند که گول هیکل بزرگ زنبور قرمز رو میخورند و کار رو میسپارند به این افراد .
یک کار برنامه نویسی موفق به نظر من نیاز داره افرادی توی نقش های مختلف ایفای نقش کنند .
یکی برای جذب مشتری خوب
یکی برای مهندسی و شناخت نیاز اولیه
یکی برای هر بخش برنامه نویسی مثلا سرور و کلاینت اندروید و ای او اس و ...
یکی برای طراحی رابط کاربری یکی برای پیاده سازیش
یکی برای طراخی تجربه کاربری
یکی بزای بازار یابی و فروش
یکی بزای تبلیغات
یکی برای آموزش
و...
البته با توجه به مقیاس برنامه‌ای که میخوایم این یکی ها میتونند هرکدوم یک تیم باشند و زیر مجموعه تیم مدیریت کار کنند .
و در انتها رسیدیم به حرف من که اگر یک توسعه دهنده خوب هستید دلیل نمیشه یک فرد موفق در تجارت و بازار یابی باشید بهتره هرکس نقش خودش رو بپذیره تا خروجی کل ، کیفیت بیشتری داشته باشه .